loading...
دلنوشته های من

سهیلا بازدید : 6 یکشنبه 16 تیر 1392 نظرات (0)

چه روزهایی را گذراندم !وقتی یادم می آید تنهایی عمیق و گم شدن عمیق تره خودم را.....

زمانی که مانند پوست گردویی روی آب بودم ،سردرگم و پوچ.

اما حالا حس میکنم مانند پر سبکی هستم در دستان تو و آرزویم این است که دستانت را از دور وجودم باز نکنی

رهایم نکنی ..که دیگر طاقت ندارم

طاقت از دست دادن نبض وجودت را هنگامی که دور وجودم حسش میکردم........ 

سهیلا بازدید : 5 یکشنبه 16 تیر 1392 نظرات (0)

مردم زندگی را مقصر میدانند 

مردم میگویند دنیاست که جایی برای عشق ورزیدن ندارد.

من نگاه زندگی را میبینم که چقدر سنگین و غمگین به ما مینگرد.انگار دیگر فرزندان مادران خود را به یاد ندارند و مورچه ها وزنبورها لانه هایشان را و عارفان معبود خود را چه برسد که عاشقان محبوب خود را.......سهیلا

سهیلا بازدید : 14 شنبه 15 تیر 1392 نظرات (0)
مثله یک لیوان شیشه ای از چشمانت افتادم و شکستم و تو حتی تکه های آن را بر نداشتی که مبادا دستت زخمی شود ............تو خودت رو خیلی دوست داشتی .سهیلا
سهیلا بازدید : 7 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (0)

یعنی هیچوقت وقتی شرابی نوشیدی میان سرگیجه هایت چشمان من را به یاد نیاوردی که چگونه از عشقت مست بود 

و باز به سلامتیه لمس نگاهت مینوشید؟

بنوش و مرا به یاد آور که داِیم الخمره شهده با تو بودنم.... 

سهیلا بازدید : 9 چهارشنبه 21 فروردین 1392 نظرات (0)

امروز دلم هوس قله ی کوهی را کرده است که از بلندایش فریاد بکشم نامت را

آنقدر بلند فریاد بکشم که برای همیشه  خالی شوم از تو و دیگر هیچوقت نامت را نبرم...سهیلا

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    دوستان عزیز به نظر شما در چه مرحله ای از زندگی میشه همچین نوشته هایی رو بیان کرد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 3
  • بازدید کلی : 216
  • کدهای اختصاصی

    فال حافظ



    برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


    دریافت كد گالری عكس در وب